جدول جو
جدول جو

معنی مصلحت بینی - جستجوی لغت در جدول جو

مصلحت بینی
(مَ لَ حَ)
صفت وحالت مصلحت بین. تعقل و تأمل در نیک و بدکارها. دیدن و اندیشیدن صلاح کار و مقتضای حال. در مصلحت و اقتضای کار نگریستن و اندیشه کردن. صواب دید:
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش.
حافظ.
و رجوع به مصلحت بین شود
لغت نامه دهخدا
مصلحت بینی
صلاح اندیشی، مصلحت نگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصلحت بین
تصویر مصلحت بین
آنکه خیر و صلاح را در نظر می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(خومْ بَ)
کسی که صلاح کار را می نگرد. (ناظم الاطباء). آنکه صلاح کار و مقتضای حال ببیند و دریابد. صواب بین. راه از چاه دان:
ننهد پای تا نبیند جای
هرکه را چشم مصلحت بین است.
سعدی.
- امثال:
مصلحت خوب است اما مصلحت بینش بد است.
، عاقل و زیرک و هوشیار. (ناظم الاطباء) :
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که استظهار هر اهل دلی بود.
حافظ.
، کارگزار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
صلاح اندیش، مصلحت نگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد